نوشته شده توسط : آریانگ

روابط جنسی بسیار جالب و متفاوت مردم جهان...!!!!

خیلی جالبه...حتما بخون!!!

نظرتم بگو...



:: برچسب‌ها: روابط جنسی جالب , روابط , روابط جنسی ,
:: بازدید از این مطلب : 1129
|
امتیاز مطلب : 493
|
تعداد امتیازدهندگان : 145
|
مجموع امتیاز : 145
تاریخ انتشار : سه شنبه 12 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : آریانگ

داستان فوق العاده در مورد عشق

زنی از خانه بیرون آمد و سه پیرمرد را با چهره های زیبا جلوی در دید.
به آنها گفت: « من شما را نمی شناسم ولی فکر می کنم گرسنه باشید، بفرمائید داخل تا چیزی برای خوردن به شما بدهم.»
آنها پرسیدند:« آیا شوهرتان خانه است؟»
زن گفت: « نه، او به دنبال کاری بیرون از خانه رفته.»
آنها گفتند: « پس ما نمی توانیم وارد شویم منتظر می مانیم.»
عصر وقتی شوهر به خانه برگشت، زن ماجرا را برای او تعریف کرد.
شوهرش به او گفت: « برو به آنها بگو شوهرم آمده، بفرمائید داخل.»
زن بیرون رفت و آنها را به خانه دعوت کرد. آنها گفتند: « ما با هم داخل خانه نمی شویم.»
زن با تعجب پرسید: « چرا!؟» یکی از پیرمردها به دیگری اشاره کرد و گفت:« نام او ثروت است.» و به پیرمرد دیگر اشاره کرد و گفت:« نام او موفقیت است. و نام من عشق است، حالا انتخاب کنید که کدام یک از ما وارد خانه شما شویم.»
زن پیش شوهرش برگشت و ماجرا را تعریف کرد. شوهـر گفت:« چه خوب، ثـروت را دعوت کنیم تا خانه مان پر از ثروت شود! » ولی همسرش مخالفت کرد و گفت:« چرا موفقیت را دعوت نکنیم؟»
فرزند خانه که سخنان آنها را می شنید، پیشنهاد کرد:« بگذارید عشق را دعوت کنیم تا خانه پر از عشق و محبت شود.»
مرد و زن هر دو موافقت کردند. زن بیرون رفت و گفت:« کدام یک از شما عشق است؟ او مهمان ماست.»
عشق بلند شد و ثروت و موفقیت هم بلند شدند و دنبال او راه افتادند. زن با تعجب پرسید:« شما دیگر چرا می آیید؟»
پیرمردها با هم گفتند:« اگر شما ثروت یا موفقیت را دعوت می کردید، بقیه نمی آمدند ولی هرجا که عشق است ثروت و موفقیت هم هست! »

آری… با عشق هر آنچه که می خواهید می توانید به دست آوردید



:: بازدید از این مطلب : 673
|
امتیاز مطلب : 544
|
تعداد امتیازدهندگان : 166
|
مجموع امتیاز : 166
تاریخ انتشار : یک شنبه 3 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : آریانگ

 
زمانهای بسیار قدیم وقتی هنوز پای بشر به زمین نرسیده بود؛.
فضیلت ها و تباهی ها در همه جا شناور بودند.
آنها از بیکاری خسته و کسل شده بودند.
روزی همه فضابل و تباهی ها دور هم جمع شدند خسته تر و کسل تر از همیشه.
ناگهان ذکاوت ایستاد و گفت: بیایید یک بازی بکنیم؛.
مثلا" قایم باشک؛ همه از این پیشنهاد شاد شدند و دیوانگی فورا"
فریاد زد من چشم می گذارم من چشم می گذارم....

و از آنجایی که هیچ کس نمی خواست به دنبال دیوانگی برود همه قبول
کردند او چشم بگذارد و به دنبال آنها بگردد.
دیوانگی جلوی درختی رفت و چشمهایش را بست و شروع کرد به
شمردن ....یک...دو...سه...چهار...همه رفتند تا جایی پنهان شوند؛
لطافت خود را به شاخ ماه آویزان کرد؛
خیانت داخل انبوهی از زباله پنهان شد؛
اصالت در میان ابرها مخفی گشت؛
هوس به مرکز زمین رفت؛
دروغ گفت زیر سنگی می روم اما به ته دریا رفت؛
طمع داخل کیسه ای که دوخته بود مخفی شد.
و دیوانگی مشغول شمردن بود. هفتاد و نه...هشتاد...هشتاد و یک...
همه پنهان شده بودند به جز عشق که همواره مردد بود و نمیتوانست
تصمیم بگیرد. و جای تعجب هم نیست چون همه می دانیم پنهان کردن عشق مشکل است.
در همین حال دیوانگی به پایان شمارش می رسید.
نود و ینج ...نود و شش...نود و هفت... هنگامیکه دیوانگی به صد
رسید, عشق پرید و در بوته گل رز پنهان شد.
دیوانگی فریاد زد دارم میام دارم میام.
اولین کسی را که پیدا کرد تنبلی بود؛ زیرا تنبلی، تنبلی اش آمده بود جایی
پنهان شود و لطافت را یافت که به شاخ ماه آویزان بود.
دروغ ته چاه؛ هوس در مرکز زمین؛ یکی یکی همه را پیدا کرد جز عشق.
او از یافتن عشق ناامید شده بود.
حسادت در گوشهایش زمزمه کرد؛ تو فقط باید عشق را پیدا کنی و او
پشت بوته گل رز است.
دیوانگی شاخه چنگک مانندی را از درخت کند و با شدت و هیجان زیاد
ان را در بوته گل رز فرو کرد. و دوباره، تا با صدای ناله ای متوقف
شد . عشق از پشت بوته بیرون آمد با دستهایش صورت خود را پوشانده
بود و از میان انگشتانش قطرات خون بیرون می زد.
شاخه ها به چشمان عشق فرو رفته بودند و او نمی توانست جایی را ببیند.
او کور شده بود.
دیوانگی گفت « من چه کردم؛ من چه کردم؛ چگونه می تواتم تو را درمانکنم.»
عشق یاسخ داد: تو نمی توانی مرا درمان کنی، اما اگر می خواهی کاری بکنی؛ راهنمای من شو.»
و اینگونه شد که از آن روز به بعد عشق کور است
و دیوانگی همواره در کنار اوست.

نظر فراموش نشه...



:: بازدید از این مطلب : 602
|
امتیاز مطلب : 500
|
تعداد امتیازدهندگان : 152
|
مجموع امتیاز : 152
تاریخ انتشار : جمعه 1 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : آریانگ


 


طولانی است ولی توصیه میکنم حتما تا آخرش بخوانید جالب است

 

 

مدت زمان عاشقی چقدر است ؟...

 

 بین ۱۸ ماه تا سه سال

منتظر نظراتتون هستم... 

 



:: بازدید از این مطلب : 1023
|
امتیاز مطلب : 509
|
تعداد امتیازدهندگان : 154
|
مجموع امتیاز : 154
تاریخ انتشار : سه شنبه 25 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : آریانگ

راه های رسیدن به موفقیت...

 



:: بازدید از این مطلب : 647
|
امتیاز مطلب : 496
|
تعداد امتیازدهندگان : 154
|
مجموع امتیاز : 154
تاریخ انتشار : 21 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : آریانگ

درخت روز تولد شما...

 



:: بازدید از این مطلب : 689
|
امتیاز مطلب : 478
|
تعداد امتیازدهندگان : 147
|
مجموع امتیاز : 147
تاریخ انتشار : 21 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : آریانگ

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

دختر خانوما اگه قصد شروع رابطه جدید دارید...

hatman bekhoonid

 

 

 

 

 

 

 

 

 



:: برچسب‌ها: رابطه , رابطه جدید , ,
:: بازدید از این مطلب : 1060
|
امتیاز مطلب : 496
|
تعداد امتیازدهندگان : 154
|
مجموع امتیاز : 154
تاریخ انتشار : 15 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : آریانگ

به نظر شما یه چنین چیزی نباید تو تهران باشه...؟



:: بازدید از این مطلب : 627
|
امتیاز مطلب : 537
|
تعداد امتیازدهندگان : 166
|
مجموع امتیاز : 166
تاریخ انتشار : دو شنبه 15 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : آریانگ

شهر خلال دندان...

حتما ببین!!!!

فوق العاده است...



:: بازدید از این مطلب : 1028
|
امتیاز مطلب : 538
|
تعداد امتیازدهندگان : 168
|
مجموع امتیاز : 168
تاریخ انتشار : 15 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : آریانگ

چگونه خوشتیپ شویم...

اگه تیپت برات مهمه حتما بخون!!



:: برچسب‌ها: ست کردن , تیپ , خوش تیپ ,
:: بازدید از این مطلب : 1068
|
امتیاز مطلب : 898
|
تعداد امتیازدهندگان : 513
|
مجموع امتیاز : 513
تاریخ انتشار : 14 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : آریانگ

و این هم از خوش تیپ ترین زن...



:: برچسب‌ها: خوش تیپ ترین زن ,
:: بازدید از این مطلب : 548
|
امتیاز مطلب : 267
|
تعداد امتیازدهندگان : 81
|
مجموع امتیاز : 81
تاریخ انتشار : 14 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : آریانگ

خوشگل ترین پسر سال انتخاب شد...



:: برچسب‌ها: خوشگل ترین پسر ,
:: بازدید از این مطلب : 590
|
امتیاز مطلب : 179
|
تعداد امتیازدهندگان : 54
|
مجموع امتیاز : 54
تاریخ انتشار : 14 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : آریانگ

يه مرد ۸۰ ساله ميره پيش دكترش براي چك آپ. دكتر ازش در مورد وضعيت فعليش مي پرسه و پيرمرد با غرور جواب ميده:

هيچوقت به اين خوبي نبودم. تازگيا با يه دختر ۲۵ ساله ازدواج كردم و حالا باردار شده و كم كم داره موقع زايمانش ميرسه. نظرت چيه دكتر؟

دكتر چند لحظه فكر ميكنه و ميگه: خببذار يه داستان برات تعريف كنم. من يه نفر رو مي شناسم كه شكارچي ماهريه. اون هيچوقت تابستونا رو براي شكار كردن از دست نميده. يه روز كه مي خواسته بره شكار از بس عجله داشته اشتباهي چترش رو به جاي تفنگش بر ميداره و ميره توي جنگل. همينطور كه ميرفته جلو يهو از پشت درختها يه پلنگ وحشي ظاهر ميشه و مياد به طرفش. شكارچي چتر رو به طرف پلنگ نشونه مي گيره و ….. بنگ! پلنگ كشته ميشه و ميفته روي زمين!

پيرمرد با حيرت ميگه: اين امكان نداره! حتماً يه نفر ديگه پلنگ رو با تير زده!

دكتر يه لبخند ميزنه و ميگه: دقيقاً منظور منم همين بود!



:: بازدید از این مطلب : 444
|
امتیاز مطلب : 196
|
تعداد امتیازدهندگان : 57
|
مجموع امتیاز : 57
تاریخ انتشار : 13 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : آریانگ

.
.
.
.

من تمنا کردم


که تو با من باشی


تو به من گفتی : هرگز هرگز


پاسخی سرد و درشت


و مرا غصه این هرگز کشت

.
.



:: بازدید از این مطلب : 937
|
امتیاز مطلب : 174
|
تعداد امتیازدهندگان : 49
|
مجموع امتیاز : 49
تاریخ انتشار : 11 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : آریانگ

 آخه چطور..... ؟

 

 

آخه چطور دلت اومد ازم بریدی

لیلی تر از منم ، مگه کسی رو دیدی؟

 

 

آخه چطور دلت اومد تنهام بذاری

خیره بشی ، بهم بگی دوسم نداری؟

 

 

آخه چطور دلت اومد بگذری آسون

یک شبه پشت پا زدن ، به وعده هامون

 

 

یادته میگفتی که آخره جنونی

همش همین بود عاشقیت ، آقای مجنون ؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 



:: بازدید از این مطلب : 934
|
امتیاز مطلب : 184
|
تعداد امتیازدهندگان : 55
|
مجموع امتیاز : 55
تاریخ انتشار : 11 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : آریانگ

قفس

 

 

 

 

دیروز در  دفتر شعر خود

نقشی از یک کبوتر سفید کشیدم

به امید آنکه بال بگشاید

و به جای این همه نوشتن های بیهوده

خبر دلتنگی های مرا به تو برساند

 

 

 

 

یک هفته از دیروز گذشت و

نه کبوتر را میل پرواز بود و

نه مرا میل چشم بر داشتن از صفحه کاغذ

 

 

 

 

تمام امروز را با خود میاندیشیدم

چه نا خواسته قفس هایی که نیافریدیم

حتی به سادگی خط های آبی یک دفتر

 



:: بازدید از این مطلب : 417
|
امتیاز مطلب : 183
|
تعداد امتیازدهندگان : 53
|
مجموع امتیاز : 53
تاریخ انتشار : 11 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : آریانگ

تصویر طرح "هتل - کشتی" برای بقا در هنگام زلزله( هتل صدفی روی زمین و آب)



:: بازدید از این مطلب : 627
|
امتیاز مطلب : 176
|
تعداد امتیازدهندگان : 52
|
مجموع امتیاز : 52
تاریخ انتشار : 11 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : آریانگ



:: بازدید از این مطلب : 439
|
امتیاز مطلب : 156
|
تعداد امتیازدهندگان : 47
|
مجموع امتیاز : 47
تاریخ انتشار : 10 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : آریانگ

دانستنی های خواندنی سینمایی و تلویزیونی...



:: بازدید از این مطلب : 420
|
امتیاز مطلب : 148
|
تعداد امتیازدهندگان : 42
|
مجموع امتیاز : 42
تاریخ انتشار : 10 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : آریانگ

هشدار برای یک ویروس خطرناک اینترنتی



:: بازدید از این مطلب : 421
|
امتیاز مطلب : 151
|
تعداد امتیازدهندگان : 44
|
مجموع امتیاز : 44
تاریخ انتشار : 9 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : آریانگ

رقص تمامی عکسهای یک صفحه اینترنتی...


 



:: بازدید از این مطلب : 973
|
امتیاز مطلب : 156
|
تعداد امتیازدهندگان : 46
|
مجموع امتیاز : 46
تاریخ انتشار : 9 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : آریانگ

این هم از بزرگترین تخته سیاه جهان



:: بازدید از این مطلب : 683
|
امتیاز مطلب : 173
|
تعداد امتیازدهندگان : 52
|
مجموع امتیاز : 52
تاریخ انتشار : 9 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : آریانگ

مزیت پسر بودن...



:: بازدید از این مطلب : 702
|
امتیاز مطلب : 140
|
تعداد امتیازدهندگان : 44
|
مجموع امتیاز : 44
تاریخ انتشار : 9 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : آریانگ

رنگ سال 2011 اعلام شد...



:: بازدید از این مطلب : 810
|
امتیاز مطلب : 141
|
تعداد امتیازدهندگان : 42
|
مجموع امتیاز : 42
تاریخ انتشار : 9 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : آریانگ

مزیت دختر بودن...



:: بازدید از این مطلب : 812
|
امتیاز مطلب : 162
|
تعداد امتیازدهندگان : 45
|
مجموع امتیاز : 45
تاریخ انتشار : 9 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : آریانگ

واقعا چرا مردها عاشق زن‌ها می‌شوند؟!...



:: بازدید از این مطلب : 810
|
امتیاز مطلب : 155
|
تعداد امتیازدهندگان : 46
|
مجموع امتیاز : 46
تاریخ انتشار : 7 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : آریانگ

چقدر باهوشی؟؟؟؟؟



:: بازدید از این مطلب : 777
|
امتیاز مطلب : 167
|
تعداد امتیازدهندگان : 49
|
مجموع امتیاز : 49
تاریخ انتشار : 7 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : آریانگ

نکاتی برای افزایش 10 % عمر شما...



:: بازدید از این مطلب : 872
|
امتیاز مطلب : 147
|
تعداد امتیازدهندگان : 46
|
مجموع امتیاز : 46
تاریخ انتشار : 7 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : آریانگ

آرزوهای زیبای ویکتور هوگو برای شما

اول از همه برایت آرزومندم كه عاشق شوی،

و اگر هستی، كسی هم به تو عشق بورزد،

و اگر اینگونه نیست، تنهائیت كوتاه باشد،

و پس از تنهائیت، نفرت از كسی نیابی.

آرزومندم كه اینگونه پیش نیاید، اما اگر پیش آمد،

بدانی چگونه به دور از ناامیدی زندگی كنی.

برایت همچنان آرزو دارم دوستانی داشته باشی،

از جمله دوستان بد و ناپایدار،

برخی نادوست، و برخی دوستدار

كه دست كم یكی در میانشان

بی تردید مورد اعتمادت باشد.

و چون زندگی بدین گونه است،

برایت آرزومندم كه دشمن نیز داشته باشی،

نه كم و نه زیاد، درست به اندازه،

تا گاهی باورهایت را مورد پرسش قرار دهد،

كه دست كم یكی از آنها اعتراضش به حق باشد،

تا كه زیاده به خودت غرّه نشوی.

و نیز آرزومندم مفیدِ فایده باشی

نه خیلی غیرضروری،

تا در لحظات سخت

وقتی دیگر چیزی باقی نمانده است

همین مفید بودن كافی باشد تا تو را سرِ پا نگهدارد.

همچنین، برایت آرزومندم صبور باشی

نه با كسانی كه اشتباهات كوچك میكنند

چون این كارِ ساده ای است،

بلكه با كسانی كه اشتباهات بزرگ و جبران ناپذیر میكنند

و با كاربردِ درست صبوری ات برای دیگران نمونه شوی.

و امیدوام اگر جوان كه هستی

خیلی به تعجیل، رسیده نشوی

و اگر رسیده ای، به جوان نمائی اصرار نورزی

و اگر پیری، تسلیم ناامیدی نشوی

چرا كه هر سنّی خوشی و ناخوشی خودش را دارد

و لازم است بگذاریم در ما جریان یابند.

امیدوارم حیوانی را نوازش كنی

به پرنده ای دانه بدهی، و به آواز یك سَهره گوش كنی

وقتی كه آوای سحرگاهیش را سر می دهد.

چرا كه به این طریق

احساس زیبائی خواهی یافت، به رایگان.

امیدوارم كه دانه ای هم بر خاك بفشانی

هرچند خُرد بوده باشد

و با روئیدنش همراه شوی

تا دریابی چقدر زندگی در یك درخت وجود دارد..

بعلاوه، آرزومندم پول داشته باشی

زیرا در عمل به آن نیازمندی

و برای اینكه سالی یك بار

پولت را جلو رویت بگذاری و بگوئی: این مالِ من است.

فقط برای اینكه روشن كنی كدامتان اربابِ دیگری است!

و در پایان، اگر مرد باشی، آرزومندم زن خوبی داشته باشی

و اگر زنی، شوهر خوبی داشته باشی

كه اگر فردا خسته باشید، یا پس فردا شادمان

باز هم از عشق حرف برانید تا از نو بیاغازید.

اگر همه ی اینها كه گفتم فراهم شد

دیگر چیزی ندارم برایت آرزو كنم.



:: بازدید از این مطلب : 946
|
امتیاز مطلب : 129
|
تعداد امتیازدهندگان : 40
|
مجموع امتیاز : 40
تاریخ انتشار : 7 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : آریانگ

 



:: بازدید از این مطلب : 992
|
امتیاز مطلب : 128
|
تعداد امتیازدهندگان : 38
|
مجموع امتیاز : 38
تاریخ انتشار : 7 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : آریانگ

 

 



:: بازدید از این مطلب : 903
|
امتیاز مطلب : 274
|
تعداد امتیازدهندگان : 87
|
مجموع امتیاز : 87
تاریخ انتشار : 7 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : آریانگ

ای دوست برای دوست جان باید داد

در راه محبت امتحان باید داد

تنها نبود شرط محبت گفتن

یک مرتبه هم عمل نشان باید داد



:: بازدید از این مطلب : 779
|
امتیاز مطلب : 294
|
تعداد امتیازدهندگان : 93
|
مجموع امتیاز : 93
تاریخ انتشار : دو شنبه 7 دی 1389 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد